You are currently viewing دیگر نادیده گرفته نمی شود: اتل لیندگرن، انسان شناس فرهنگ های پرورش گوزن شمالی

دیگر نادیده گرفته نمی شود: اتل لیندگرن، انسان شناس فرهنگ های پرورش گوزن شمالی


این مقاله بخشی از غفلتمجموعه ای از آگهی های ترحیم افراد سرشناس که مرگ آنها از سال 1851 آغاز شد، در روزنامه تایمز گزارش نشد.

در سال 1952، اتل لیندگرن، انسان‌شناس تصمیمی گرفت که چهره ارتفاعات اسکاتلند را برای دهه‌های آینده تغییر داد: او یک گله گوزن شمالی وارد کرد. گوزن شمالی، اگرچه بومی بریتانیا است، اما از قرن دوازدهم، زمانی که شکار شد تا انقراض، در آنجا دیده نشد.

لیندگرن به مقامات دولتی اشاره کرد که این حیوانات منبع مهمی از گوشت و خز هستند. او گفت و با وجود خطر درگیری با اتحاد جماهیر شوروی، گوزن ها می توانند در حمل و نقل نظامی مفید باشند.

اما انگیزه های او نیز عاشقانه بود: او در نامه ای نوشت، این فرصتی بود “برای دیدن یک حیوان بسیار زیبا در پس زمینه افق اسکاتلند”.

با واردات هفت گوزن شمالی – دو گاو نر و پنج گاو – در یک کشتی سوئدی سارک آغاز شد. آنها نزدیک به یک ماه در باغ وحش ادینبورگ قرنطینه شدند و سپس در Cairngorms، رشته کوهی در ارتفاعات رها شدند، جایی که پیشرفت آنها تحت نظر بود. آب و هوا مساعد بود. در واقع، ویژگی های منحصر به فرد زیر قطبی Cairngorms آن را به تنها مکانی باقی مانده در بریتانیا تبدیل می کند که می تواند از حیوانات حمایت کند. در سالهای بعد، گوزن شمالی بیشتری وارد شد. نوادگان آنها هنوز در کوه ها پرسه می زنند.

لیندگرن را بیشتر به‌خاطر آزمایش گوزن‌های شمالی به یاد می‌آورند، اما او در حرفه‌ای طولانی که تا حد زیادی در تاریخ گم شده، کمک‌های زیادی به حوزه انسان‌شناسی کرد.

اتل جان لیندگرن در 1 ژانویه 1905 در ایوانستون ایلینوی از مادری آمریکایی و پدری سوئدی متولد شد. او 11 ساله بود که پدرش، جان آر لیندگرن، بنیانگذار بانک دولتی شیکاگو، درگذشت. او بیشتر دارایی خود را به مؤسسات خیریه بخشید، اما برای دخترش سالیانه گذاشت تا هزینه تحصیل و در نهایت کار او در این زمینه را تأمین کند.

به عنوان یک دختر جوان، اتل قطارها را تماشا می کرد که از کنار زادگاهش می گذشت و رویای سفر به شرق را در سر می پروراند. این فرصت پس از ازدواج مادرش، اتل رو لیندگرن، پیانیست، اتنوموزیکولوژیست و آهنگساز مشهور به خاطر ترکیب سازهایی که در بازدیدهایش از چین و ژاپن جمع آوری کرده بود، به وجود آمد. در 17 سالگی، اتل کوچکتر یک سال از مدرسه خانم لی در بوستون مرخصی گرفت و با مادر و ناپدری خود به شرق رفت.

او نوشت، در دیوار بزرگ کالگان، چین (ژانگجیاکو فعلی)، مشرف بر مغولستان، به وسعت «سرزمین تیره رنگی که تا افق امتداد دارد» خیره شد و شیفته «حس عالی آرامش، ابدیت» شد. در دفتر خاطراتش . این تجربه یک هدف ثابت را به او القا کرد: یک روز او برمی گردد.

تعداد بی سابقه ای از زنان در دوره بین جنگ های جهانی وارد انسان شناسی شدند. در حالی که برخی استدلال کرده‌اند که کار میدانی برای زنان بسیار خطرناک است، لین شوماکر انسان‌شناس در فصلی در تاریخ جدید انسان‌شناسی (2008)، ویرایش شده توسط هنریکا کوکلیک، می‌نویسد که اعتقاد بر این است که آنها دارای بسیاری از ویژگی‌ها هستند – «شفقت، درایت، سازگاری» – برای کار میدانی پربار ضروری است.

در این زمان، لیندگرن وارد کالج نیونهام، دانشگاه کمبریج شد و در آنجا به تحصیل در علوم چینی و اجتماعی پرداخت. او سپس بورسیه تحقیقاتی و دکترا را نیز از کمبریج دریافت کرد. پنج سال کار میدانی در منچوری اساس پایان نامه او را تشکیل می دهد.

موضوع او شمنیسم در میان گوزن‌های تونگوس بود، گروهی از مردمان گله گوزن شمالی که منشأ آن‌ها در آسیای زیر قطبی هستند و امروزه با نام Evenks شناخته می‌شوند. لیندگرن با قد 6 فوت و 2 اینچ، با موهای قرمز کوتاه تراشیده و اعتماد به نفس ترسناک، چهره ای مهیب را در کنار زنان Even که او را “مونگوس” یا “غول” می نامیدند، تراشید.

او مردی را آورد که شوهر اولش می شد، اسکار مامن، یک ماجراجو و تاجر نروژی که در مغولستان کار می کند. او از او محافظت و کمک فنی می کند، دوربین های او را می آورد و عکس می گیرد.

آنها با هم مجموعه عظیم و بسیار ارزشمندی از بیش از 8000 عکس و 300 فیلم را ایجاد کردند. اینها در میان تنها سوابق عکاسی موجود در فرهنگ سنتی سولونی و منچوری قبل از تغییر زندگی با تسلط کمونیسم چین هستند.

لیندگرن در سال 1929 24 ساله بود که او و سایر مهاجران به دلیل تهدید شوروی از منچوری بیرون رانده شدند. او له شد. او به یکی از دوستانش نوشت: “پشت و بالا و فراتر از آن من فقط تپه های بی ثمر و در شب ستاره ها را در پس زمینه دیسک فلزی آسمان می بینم که توسط سوراخ گرد در بالای یوز نمدی مشخص شده است – و اشک می ریزد. در روح من.”

لیندگرن و مامن در انگلستان با هم ازدواج کردند و صاحب یک پسر به نام جان شدند. اما خیلی زود طلاق گرفتند.

در سال 1938، او اولین زنی بود که به عنوان سردبیر مجله موسسه سلطنتی مردم شناسی، یک نشریه برجسته در این رشته، منصوب شد. تا زمانی که در سال 1948 بازنشسته شد، دوره 11 ساله او از طریق کمبودهای زمان جنگ و اقدامات صرفه جویی در هزینه، نشریه را سرپا نگه داشت.

علایق تحقیقاتی لیندگرن شامل روش شناسی میدانی، روانشناسی اجتماعی، شمنیسم، روابط انسان و حیوان و فرهنگ مادی است. او معتقد بود که نمایه‌های روان‌شناختی کارگران میدانی می‌تواند بر تفسیر آن‌ها از داده‌ها تأثیر بگذارد و از محققان می‌خواست تا مدت‌ها قبل از اینکه چنین بازتابی در علوم اجتماعی رایج شود، آموزش‌های روان‌شناختی برای رسیدگی به سوگیری‌های خود بگذرانند.

در سال 1949 او یک دوره سخنرانی در بخش مردم شناسی و باستان شناسی در کمبریج گرفت، اما دو سال بعد از پایان یافت زیرا موضوعاتی که او پوشش می داد – تمرکز او بر آسیای مرکزی و شمال اروپا بود – برای دانشجویان استعماری که در مورد شرق یاد می کردند ارزش کمتری داشتند. آفریقا، هند و خاورمیانه. او هرگز به آکادمی بازنگشت.

لیندگرن در سال 1940 تابعیت خود را دریافت کرد. او توانایی خود را به عنوان یک دانشمند علوم اجتماعی در خدمت سربازی خستگی ناپذیر قرار داد – ابتدا در وزارت اطلاعات و سپس به عنوان افسر رابط با موسسه سلطنتی امور بین الملل.

لیندگرن در نامه‌ای نوشت که صلح می‌تواند از طریق «اختلاط فرهنگ‌ها» حاصل شود. همزیستی آسان قزاق‌ها، مردم اسلاو و اِونک‌ها گواه این بود که «تبادل ویژگی‌های فرهنگی مبنای بسیار مهمی برای دوستی‌های بین گروهی است».

او فرصتی داشت که این فرضیه را در سال 1939 آزمایش کند، زمانی که دفتر امور هندی ایالات متحده از او خواست تا در مورد امکان سنجی پروژه اسکان مجدد آلاسکا گزارش دهد، تلاشی عمدتا فراموش شده تحت قرارداد جدید دولت روزولت برای جابجایی پناهندگان یهودی در آلاسکا، جایی که فدرال است. سهمیه های مهاجرت اعمال نمی شود. مصاحبه های او با ساکنان محلی نشان داد که یهودی ستیزی گسترده از آلاسکا در امان نبوده است. به همین دلیل و دلایل دیگر، این طرح هرگز به نتیجه نرسید.

در سال 1947 لیندگرن برای دومین بار با میکل اوتزی ازدواج کرد. این یک عشق پایدار میانسال بود که مهمترین میراث او را به ارمغان آورد.

او زمانی که در لاپلند سوئد برای مطالعه سامی ها، یکی دیگر از مردمان بومی گله گوزن شمالی بود، با اوتسی، یک گله گوزن شمالی آشنا شد.

در یک قطار خوش منظره با لیندگرن و پسرش، اوتسی برای اولین بار به چشم انداز چرخان Cairngorms نگاه کرد و متوجه شباهت آن به سرزمین خود شد. او با اشاره به چراگاه محبوب در میان حیوانات فریاد زد: “اینجا باید خزه آهو وجود داشته باشد!”

امروزه 150 گوزن شمالی وجود دارد که آزادانه در 10000 هکتار در کوه ها پرسه می زنند. آنها تحت نظارت هستند شرکت Cairngorm Reindeer، یک مرکز آموزشی که توسط لیندگرن و اوتسی تأسیس شد. سال گذشته، گله هفتادمین سالگرد خود را جشن گرفت.

لیندگرن و اوتسی بین کایرنگورمز و کمبریج زندگی می کردند، جایی که او کالج لوسی کاوندیش را که در سال 1965 در دانشگاه کمبریج تأسیس شد، تأسیس کرد. آنها تا زمان مرگ اوتسی در سال 1979 در کنار هم ماندند.

لیندگرن تا زمان مرگش در 23 مارس 1988 دبیر شورای گوزن شمالی بریتانیا و شرکت گوزن شمالی بود. او 83 سال داشت. از آن زمان، گله توسط تیلی اسمیت، تنها چوپان زن بریتانیا، و همسرش آلن اداره می شد.



Source link