چه چیزی بدتر از کسی که قصد شیطانی دارد؟ کسی که او را کتک می زند.
رفتار بدخواهانه جنبه ناگوار و غیرقابل پیش بینی طبیعت انسان است که پیامدهای منفی گسترده ای برای جامعه دارد. افزودن خلاقیت به نیت مخرب، میزان موفقیت را به عنوان یک حیله استراتژیک افزایش می دهد و به مجرمان اجازه می دهد از کشف و مجازات اجتناب کنند.
با این حال، منشأ بیولوژیکی چنین طرحهای مخرب همچنان یک راز باقی مانده است. درک زیربنای عصبی خلاقیت بدخواهانه (MC) می تواند از تشدید این رفتارها جلوگیری کرده و تأثیر آنها را بر جامعه کاهش دهد. دانشمندان به رهبری Qiao و تیم آنها در دانشگاه پزشکی Wenzhou سطح مغز را اسکن کردند تا ریشه های برنامه ریزی مخرب را بیابند. چیزی که آنها پیدا کردند شبکه ای از مناطق مغزی بود که به عنوان قلدر عمل می کنند تا طبیعت بهتر ما را ساکت کنند.
توسط مارکو ورش فلیکسر
تحقیقات قبلی MC را با هوش هیجانی پایینتر و «سهگانه تاریک» ویژگیهای شخصیتی – روانپریشی، ماکیاولیسم و خودشیفتگی مرتبط دانستهاند. اجزای سه گانه تاریک متفاوت است، اگرچه آنها برخی از ویژگی های مشترک، مانند تمایل به قربانی کردن دیگران را دارند. در زندگی واقعی، ویژگیهایی مانند روانپریشی و ماکیاولیسم در دیدگاه کمتر همدلانه نسبت به جهان، مانند توانایی خارقالعاده برای شناسایی قربانیان احتمالی حمله از طریق نشانههای فیزیکی ظریف آشکار میشوند. خودشیفته ها خود را بزرگتر از توانایی های واقعی خود می دانند و به طور مداوم از مسئولیت شکست ها اجتناب می کنند.
دانشمندان با تأثیرگذاری بر فعالیت نواحی خاصی از مغز در حالی که مردم رویای توطئه های مضر را می بینند، بینشی در مورد جنبه شیطانی طبیعت انسان به دست آورده اند. در مطالعهای که توسط گائو و همکارانش انجام شد، حدود 90 جوان موظف شدند تا راههایی برای از بین بردن کت همکلاسیهایشان یا قلاب کردن دوست خجالتیشان بدون اینکه آنها بدانند، ایجاد کنند، در حالی که جریانهای الکتریکی به مغزشان میرسد. با اعمال این تحریک جریان مستقیم ترانس کرانیال (tDCS)، محققان دریافتند که می توانند تفکر خلاق و تنظیم هیجانی را به طور قابل توجهی تغییر دهند.
شکنج سینگولیت خلفی (PCG) که در بالای گوش و در مرکز مغز قرار دارد، یک ناحیه کلیدی است که مسئول اخلاق است. گائو و همکاران دریافتند که اختلال در فعالیت PCG باعث افزایش اصالت و سیالیت MC می شود. فعالیت آن به طور قابل توجهی بر تشخیص احساسات صورت و تنظیم احساسات در هنگام قرار گرفتن در معرض تصاویر دارای بار احساسی مانند سگ های پرخاشگر یا توالت های غیربهداشتی تأثیر می گذارد. اگرچه نتایج این تحقیق متفاوت بود، اما دانشمندان دیگر مانند گروه کیائو را بر آن داشت تا بر روی نواحی از مغز که اخلاق را شکل می دهد، دقت کنند.
شرکت کنندگان در جدیدترین Qiao و همکاران مطالعه وظیفه تولید راهحلهای مخرب برای مشکلات روزمره در طول اسکنهای مغزی با طیفسنجی مادون قرمز نزدیک (fNIRS) بود. محققان با بررسی فعالیت مغز نه تنها در طول تولید برنامه هایی برای ایجاد آسیب فیزیکی، بلکه برنامه هایی برای دروغ گفتن و حقه بازی، فراتر از کارهای قبلی خود رفتند. نمونههایی از کارهایی که به شرکتکنندگان ارائه میشود شامل ایجاد آسیب به حریف ورزشی تصادفی یا شوخی کردن با یک معلم سختگیر بود. اگرچه این اشکال بدخواهی برخی از پاسخهای عصبی را به اشتراک میگذارند، اما برای ایجاد خشنترین راهحلها به تعاملات تخصصی نیاز بود. محققان همچنین شخصیت، خلاقیت عمومی و ویژگی های سه گانه تاریک شرکت کنندگان را ارزیابی کردند.
کیائو و همکاران دریافت که MC به شبکه پیچیده ای از ارتباطات مغزی نیاز دارد. در کل، طرحریزی مضر، نواحی مرتبط با خلاقیت و حل مسئله در قشر پیش پیشانی (PFC) و لوب تمپورال را درگیر میکند.
هنگامی که PCG و سایر مناطق مرتبط با رفتار اجتماعی (rSMG، MOG) تا حد زیادی از حلقه خلاق کنار گذاشته شدند، توطئه های فریبنده تری ابداع شدند. جالب اینجاست که در طول MC، نواحی مغزی که توجه را تنظیم میکنند، بسیار فعال بودند و به این مناطق اخلاقی مرتبط بودند. با افزایش فعالیت توجه، مناطق اخلاقی ساکت شد و MC بهبود یافت. گویی مناطق توجه انگیزه های همدلی را خاموش می کنند تا به تفکر خود محور و خودخواهانه اجازه شکوفایی بدهد.
در مورد انواع خاصی از شر چیست؟ برای بهترین دروغ ها، به یک نظریه ذهنی نیاز دارید که گمان می رود از انتهای جلویی دو نیمکره مغز، یعنی قطب های پیشانی، سرچشمه می گیرد. نظریه ذهن توانایی تفسیر اینکه دیگران چگونه دنیا را می بینند. کیائو و همکاران رابطه ای بین فعالیت بالاتر در قطب های پیشانی و دروغ های متقاعد کننده تر یافت شد. بنابراین زمانی که هدف دستکاری قربانی احتمالی با دروغ است، مهم است که دیدگاه آنها را در نظر بگیرید.
توسط مارکو ورش فلیکسر
حس شوخ طبعی شدید می تواند به شما کمک کند هنگام ایجاد یک شوخی یا حقه، هدف خود را فریب دهید. هم افزایی کامل فعالیت مغز برای جوک ها شامل نواحی شوخ طبعی (شکنج گیجگاهی فوقانی سمت راست و lIFG) و در عین حال اجتناب از ورودی مناطق همدلانه (rDLPFC و rSMG) است. این ارتباطات به فرد اجازه میداد تا حقههای خودخواهانهای برای MTV ایجاد کند بدون اینکه توجه احمقانه به دیگران منحرف شود.
در نهایت، هنگامی که به آسیب رساندن به دیگران فکر می کنید، راحت ترین کار این است که از در نظر گرفتن تجربه منفی قربانی خودداری کنید. برای ایجاد توطئه های خشونت آمیز، منطقه ای که مسئول تشخیص شما از دیگران است (rIPL) باید ارتباط ضعیفی با یک منطقه اخلاقی خاص (rDLPFC) داشته باشد. این قطع ارتباط نیت های خودخواهانه واقعی را رها می کند.
این یافتهها نشان میدهد که مغز انسان بهطور فعال، ورودیهای حوزههای مرتبط با همدلی و احترام به دیگران را زمانی که وظیفه انجام کارهای کثیف را بر عهده دارد، مدیریت و محدود میکند. ذهن آزاد است تا با انسداد این مراکز اخلاقی، طرحی مضر یا تصنعی خلاقانه تولید کند.
ارتباطات مغزی خاص ممکن است توانایی فرد را برای ایجاد نیت بد پیش بینی کند. قدرت این ارتباطات و فعالیت های منطقه ای اغلب با خلاقیت MC، ویژگی های سه گانه تاریک، هویت اخلاقی و سطح کلی خلاقیت همبستگی دارد. در حالی که روش اسکن مغز fNIRS این مطالعه، بینشهای ارزشمند سطحی را ارائه میدهد، تحقیقات بیشتر در زمینه کاوش در مناطق عمیقتر مغز برای کشف چگونگی تخریب اخلاق انسانی ضروری است.
درک این الگوهای عصبی ممکن است راه را برای مداخلاتی با هدف مهار رفتار بدخواهانه و ترویج همدلی هموار کند که منجر به بهبود مشاوره، مدیریت رفتار و استراتژیهای پیشگیری شود.
قبل از لغو تمام دورههای نویسندگی خلاق در زندانها، برنامههای آموزش همدلی موفقیت چشمگیری در افزایش توانایی درک و درک تجربیات و حالات ذهنی دیگران نشان داده است. چندین حرفه از این برنامه ها در زمینه مراقبت های بهداشتی استفاده می کنند. با این حال، آموزش همدلی به تمایل شرکت کننده برای بهبود متکی است. شاید یادگیری پاسخ دادن به وضعیت عاطفی دیگران بیش از حد درخواست از بزرگسالانی باشد که دارای ویژگی های سه گانه تاریک هستند.
پیشگیری ممکن است امکان پذیرتر از توانبخشی باشد. کار Qiao و همکاران. و سایر مطالعات تصویربرداری عصبی می تواند به پزشکان این توانایی را بدهد که وقتی کودکان یا جوانان رفتار غیراخلاقی از خود نشان می دهند، شناسایی و مداخله کنند. یک استراتژی درمانی ممکن است بیوفیدبک باشد، که در آن شرکتکنندگان نمایشهای بیدرنگ این شبکههای مهم مرتبط با اخلاق را مشاهده میکنند و تلاشهای ذهنی برای تقویت تعاملات خود انجام میدهند.
پیامدهای حفاظت عمومی نیاز اساسی برای پرداختن به خلاقیت های مخرب را برجسته می کند. به لطف این کار، اکنون می توان مداخلات متمرکز بر همدلی را با استفاده از تکنیک های تصویربرداری عصبی مورد بررسی قرار داد.
منابع: eNeuro، علوم اعصاب شناختی اجتماعی و عاطفی، مجله تحقیقات شخصیت، شخصیت و تفاوت های فردی، مجله روانشناسی مشاوره، نظرات در مورد طبیعت